مجموعه زنجیر

سایر آثار این مجموعه:

بی نام
دیوار شب مرگ بار

چه خسته ام امروز
رخت بی بختی
قصه یک شهر
آه آزادی
ژ - 3
زمستان
در افق تلخ خورشيد
سمت امید
زندگي....مرگ
در کرانه های ابدیت
باید رفت
سیب
زندگی...
از اندوه سرشار
سرخ چیست؟
قصه اشکها


بازگشت به صفحه اصلی مجموعه های شعر

 ژ-3

 
ژ-3

تو با آنها بودي

با پسراني اميدوارتر از مرگ

که فزندان خوف نبودند

به سمت مرز

و در گلوي تو تنها 18 حرف بود

تو شنيدي فريادي را که مي گفت

برگرديد

برگرديد

فرار کنيد

ژ-3

تو با آنها بودي

و آنها برنگشتند

و با تو باز به سمت مرز

حرفهاي تو براي گفتن کم بود

آنگاه که در جملات پي در پي تيربارها

پسران حتي زبان پاسخ نداشتند

چرا که در گلوي تو تنها 18 حرف بود

ژ-3

تو با آنها بودي

در غربت مرز

در مرز غربت

و ديدي که چگونه بي احتضار

چونان سنبله هاي ديت در فصل درو

در آن مرگ زاران مرز

خونشان به سينه خاک ماسيد

ژ-3

تو با آنها بودي

نگو که نبودي

همه چيز تمام شد

چندان که در دشت حرفها کم شد

اما آن پسران ديگر بازنگشتند

بازنگشتند

بازنگشتند

12/9/80

 

 

 

 

 

 

 

 

                         
     
 

©2006 Copyright Farnood.com All Rights Reseved.