درباره فرنود

فرنود
در فرهنگ لغت فارسي عميد، فرنود، دليل و برهان معني شده است. طبق آخرين بررسي هايي که انجام داده ام در ايران 701 نفر با اين نام وجود دارند.
من زاده زمستانم و  زمستان را هم خيلی دوست دارم ، درست يک سال و پنج روز پس از اتمام پروسه انقلاب در ايران! يعني 27 بهمن ماه سال پنجاه و هشت در شهر خوبم تهران به دنيا آمده ام و ذات و ريشه ام به ديار آزاديخواهان تاريخ ايران يعني ستارخان و باقرخان باز مي گردد.
خانواده
مادرم فروغ و پدرم ناصر همسرم سهیلا و برادرانم فرزاد و وحيد بزرگترين ثروتي هستند، که خدا به من داده است. آنها را دوست دارم و نیز مهربان ترين پدربزرگ و  مادربزرگ دنيا از آن من هستند. 
آشنایی با سهیلا  سرچشمه تحولات و تغیرات جالب و زیبایی در زندگی من بود. سهیلا انسانی مهربان, دور اندیش و هنرمند و بی شک هدیه ای از جانب خداوند برای من است.
آنچه گذشت
شش ماه پس از آغاز جنگ به علت شغل پدر از تهران خارج شديم و به قوچان يکي از شهرهاي استان خراسان و شش سال پس از آن هم به مشهد رفتيم. تا سن 17 سالگي در مشهد تحصيل کردم و تحصيلات پيش دانشگاهي و دانشگاهي را در تهران دنبال کردم. کمي به سربازي رفتم و پس از آن يعني اواخر سال 81 به صورت جدي تر وارد عرصه کار شدم. هر چند که پيش از آن نيز در دوران دانشجويي فعاليت هاي بسياري در زمينه هاي مختلف فرهنگي و اجتماعي انجام داده بودم.
کودکي
بيشترين و بهترين خاطرات را از روزهاي هميشه کوتاه سه ماه تابستان به ياد دارم. زماني که در خانه پدر بزرگ در اتاق کوچک مملو از کتاب، از قفسه کتاب ها بالا مي رفتم تا کتابي براي خواندن و گذران وقت در بعد از ظهر هاي گرم و طولاني تابستان پيدا کنم.
مادر، دميان، 1984، آس و پاس ها، شاهنامه فردوسي، نبرد من، فيلمنامه هامون، خاطرات محمد رضا پهلوي، قلعه حيوانات، مجموعه آثار خسرو شاهاني، هواي تازه، نمادهاي دشت مشوش، چرا حسين قيام کرد؟، فاطمه فاطمه است و صدها کتاب ديگر مجموعه عجيب و غريبي بودند که ذهن کودکانه من در هشت، نُه سالگي فهميده و نفهميده مي بلعيد و حاصل اين شده که اکنون شده!
لذت و هيجان مطالعه بسيار و نوشتن وافر هديتي بود که در دوران کودکي،  از جانب دو تن از عزيزترين کسانم  يعني فرهاد و سعيد به من عطا شد و آنها را از اين بابت براي هميشه مي ستايم. فرهاد نثر خوبي داشت و سعيد خوب شعر مي گفت.
نوجواني
دوران نوجواني ملغمه اي شده بود از انديشه ها و افکار متلاطم  و متراکم اما دو اتفاق بزرگ مسير فکري و انديشه اي مرا دچار تحول و تمرکز زيبايي کرد آشنايي با دکتر شريعتي فکرم را و آشنايي با شاملو دلم را مملو از جريان و سيلان نمود و تاثير شگرفي در زندگي ام داشت آنچنان که بخش عمده اي از جريان رشد فکري خود را وامدار اين دو قطب بزرگ ادبي و فرهنگي مي دانم.
از آتشکده هميشه سوزان ادبيات کهن ديوان حافظ را در کودکي و نوجواني هم مي خواندم اما بعدها غزليات شمس مولانا آتش آن را تند تر و گرم تر کرد.
دوستان
در زندگي دوستان زيادي داشته ام که همه اشان را البته به خاطر نمي آورم از دوران دبستان مرتضي شادنايي، مهرزاد مير، حسام خليلي نژاد و احسان آذري را خوب به خاطر دارم. معلم کلاس اولم خانم شجاعي و معلم کلاس پنجم خانم رحيمي حق بسياري به گردن من دارند. در دوران راهنمايي معلم ساده و مهربان رياضي که هر آنچه از اين درس بي معني مي دانم وامدار اويم آقاي کرباس فروشان نام داشت که هميشه در يادم هست. در دوران دانشگاه نيز  استاد جوان و فعالي داشتيم به نام استاد روزبهاني که خاطرش را هميشه گرامي مي دارم.
از دوستاني که تاثير زيادي در زندگي کاري من داشتند و بي ادعا و برادرانه نهايت لطف و راهنمايي را به من کرده اند مي توانم از اين بزرگان ياد کنم:
 فرشيد فهيم مجري خوش سيما و خوش پوش برنامه هاي تلويزيوني که هميشه خود را قدردان لطف بي کرانش مي دانم .
دکتر مرتضي انواري استاد دانشگاه برکلي که در دوران حضور در ايران مرا براي همکاري در مرکز ملي فناوري اطلاعات پذيرفت.
بهزاد آزاد مدير هميشگي من و وسعت ناشناخته اي که هر چه بيشتر در او کنکاش کني کمتر خواهي يافت. او هميشه مرا به ياد شريعتي مي اندازد به خصوص سيگار   کشيدن هايش.
علي تقي زاده دوست خوبم که بسيار از او آموخته ام.
موسيقي
موسيقي را سخت دوست مي دارم و آثار هميشه استاد محمدرضا شجريان و استاد ناظري را گوش مي دهم به تازگي هم با صداي دلنشين و جوان همايون شجريان بزم تنهايي خود را رونق مي بخشم.
از موسيقي پاپ هم پرهيز نمي کنم ولي با وسواس بيشتري آن را گزينش مي کنم چرا که شبه موسيقي به ويژه در اين سبک بسيار زياد شده که نه استوار به شعري زيبا هستند و نه آهنگ و صداي خوشي عايد روح خسته ات مي کنند.
فرهاد خواننده صاحب سبک، محبوب من است، شنيدن آثارش هميشه طراوت خاصي به جان مي بخشد.
ورزش
جوان که بودم ورزش مي کردم کوچه و توپ پلاستيکي و فوتبال دوران کودکي هميشه به راه بود دوران دبيرستان هم بسکتبال بازي مي کردم که واقعاً ورزش خوبي است.
از دانشگاه به بعد بيشتر روزنامه ورزشي مي خواندم و اين چند سال اخير هم به سايت هاي خبري ورزشي سري مي زنم. گاهي اوقات هم به اصرار برادر کوچکم براي دويدن و پياده روي تحرکي به خرج مي دهم اما...!
کار
هنوز هم به طور دقيق نمي دانم خودم را چه کاره خطاب کنم. هيجان و علاقه کسب تجربه در کارهاي مختلف باعث اين موضوع شده است. در زمينه روابط عمومي، تبليغات، طراحي و مديريت وب سايت هاي اينترنتي، نويسندگي در روزنامه ها و مجلات، برنامه ريزي و برگزاري سمينارها و کنفرانس ها و... کار کرده ام.
سیاست
مدتی  درکارش بودم و فهمیدم که آدم های خاصی را می طلبد.
موبایل
فقط نوکیا 3310
 

 

 

 

 

 

 

 

                         
     
 

©2006 Copyright Farnood.com All Rights Reseved.